مصرف موسیقی یکی از مهمترین اشکال مصرف فرهنگی در دنیای مدرن است. در جامعه ایران نیز گوش دادن به موسیقی یکی از بخشهای عمده اوقات فراغت افراد و بهویژه جوانان را تشکیل میدهد. برخی از پژوهشهای میدانی از مصرف 78 درصدی موسیقی در میان افراد 15 تا 45 سال حکایت دارند. همچنین جامعه ایران را معمولاً جامعهای عاطفی، پرتکلّف، دارای مذهب باطنگرا، ادبی و عرفانی دانستهاند که امور عقلانی تحتالشعاع این پدیدهها قرار گرفته است.
مصرف موسیقی یکی از مهمترین اشکال مصرف فرهنگی در دنیای مدرن است. در جامعه ایران نیز گوش دادن به موسیقی یکی از بخشهای عمده اوقات فراغت افراد و بهویژه جوانان را تشکیل میدهد. برخی از پژوهشهای میدانی از مصرف 78 درصدی موسیقی در میان افراد 15 تا 45 سال حکایت دارند. همچنین جامعه ایران را معمولاً جامعهای عاطفی، پرتکلّف، دارای مذهب باطنگرا، ادبی و عرفانی دانستهاند که امور عقلانی تحتالشعاع این پدیدهها قرار گرفته است. عشق و حواشی آن را میتوان دغدغهای فراگیر در میان جامعه جوان ایرانی تلقی کرد که اکثریت این طیف را بهنوعی درگیر خود نموده است.
در پژوهشی که توسط نگارنده با عنوان «بازنمایی عشق در موسیقی پاپ ایرانی» اجرا و منتشر گردید، پس از شناخت و تبیین ویژگیها و مولفههای عشق سیال و رابطه ناب با استفاده از نظریات زیگموند باومن و آنتونی گیدنز، به بررسی و تحلیل محتوای کیفی ترانههای موسیقی پاپ در ایران پرداخته شد. براساس یافتههای آن پژوهش، مهمترین ویژگیهای عشق سیال عبارتاند از فراخانوادگی بودن، تصادفی بودن، ناپایداری، تکرارپذیری، تعهدگریزی، اروتیک و زمینی بودن، پایان همراه با نفرت، عشق بهمثابه تجربهای منتشر و عمومی، کفویت عاشق و معشوق، جنسیتزدایی از عاشقی، عشق بهمثابه خاطره وصل و تلخی تجربه عاشقی است
با بررسی و تحلیل کیفیت بازنمایی عشق در موسیقی پاپ ایرانی مشاهده میشود که مفاهیمی همچون خیانت، جدایی، بی وفایی، ترک رابطه، اشک و غم و... پربسامدترین مفاهیم بازنمایی شده در این ترانهها هستند. به عبارت دیگر مخاطبان موسیقی پاپ که در میان جوانان ایرانی تعداد قابل توجهی به شمار میروند، از گوش دادن به یک آلبوم خواننده محبوب بیشترین چیزی که نصیب آنها میگردد، غم و غصه و شکایت نسبت به بی وفایی و خیانت عشقی است. این یافتهها از منظر تحلیل متن که رویکرد پژوهش حاضر بوده، استخراج گردیده است و به نظر میرسد با توجه به تأثیر عمیق موسیقی بر روحیات و ذهنیات مخاطبان خویش، این موضوع از منظر جامعهشناسی مخاطب و شناخت تأثیر این مفاهیم بر مخاطبان موسیقی پاپ نیز قابل تأمل و بررسی بوده و میتوان در پژوهشهای بعدی بدان توجه نمود.
نکته دیگری که میبایست از منظر سیاستگذاری فرهنگی بدان توجه نمود، اهتمام به تصویر و غفلت از متن در سیاستگذاری فرهنگی در کشور است. به نظر میرسد حساسیتِ نظارتیِ سیاستگذاران فرهنگی کشور بیشتر معطوف به رسانههای تصویری از قبیل فیلم و عکس بوده و نسبت به متن و محتوای آثار فرهنگی که به مخاطبان عرضه میشود توجه کافی صورت نمیگیرد. حجم واکنشهایی که نسبت به انتشار یک آلبوم موسیقی زیرزمینی دارای مضامین غیراخلاقی در جامعه ما صورت میگیرد در مقایسه با واکنشهای معطوف به انتشار یک کلیپ تصویری حاوی محتوای غیراخلاقی بسیار ناچیز و بی اهمیت است. در حالی که این نگرانیهای مطرح شده نسبت به موسیقی پاپ که کاملاً به صورت مجاز در کشور تولید و منتشر میگردند، در مقایسه با آلبومهای غیررسمی و فاقد مجوز این نوع موسیقی و نیز سایر موسیقیهای زیرزمینی مانند رپ که سهم قابل توجهی را در سبد مصرف فرهنگی جوانان جامعه ایرانی دارد، اساساً قابل قیاس نیست. مفاهیم بازنمایی شده در این موسیقیهای زیرزمینی به مراتب ضدعشق و معشوق و ضدخانواده هستند که ضرورت توجه بیشتر به این عرصه را نمایان میسازند.