خانواده در ایران، نسبت به مسائلِ خود حسّاس است؛ موضوعات خانوادگی را پی میگیرد؛ حسّاسیّت خود را به رسانه منتقل میکند و مسائل خانوادگیِ رسانه را، مسائل خودش میداند؛ از این رو، رمانها، سریالها و فیلمهای سینمایی خانوادگی، مورد استقبال قرار میگیرند؛ تا آنجا که خانواده برای این رسانهها، ارزش تجاری یافتهاست. رسانه، ارزشهای جدیدی را به خانواده منتقل میکند؛ امّا ناچار است آن را در ذیل پاسداشت ارزشهای مسلّط خانواده، بازتاب دهد. رسانه، آنگاه که به مسائل خانواده میپردازد، آنها را همانند عینیّتهای خارجی، بازتاب نمیدهد؛ بلکه موضوعاتی خاصّ را برمیگزیند و از شبکة موضوعات مرتبط با آن، انتزاع میکند؛ آن را بزرگ مینمایاند و نگاهی ارزشداورانه به آن میاندازد و برای آن، علّتتراشی میکند.
اصطلاح «بازنمایی»، به معنای مداخلة ایدئولوژیها و حسّاسیّتها و گزینشها در ارائة یک تصویر، میتواند این عدم تطابق را توضیحدهد. خانوادة بازنماییشده در رسانه، خانوادهای با مناسبات، ارزشها، جهانبینیها و تخیّلات فرهنگی و سبک زندگی متفاوتی است و مخاطبان را وارد فضایی جدید میکند؛ در این فضا، نظام جدید معنایی برای تفسیر مسائل خانواده شکل میگیرد و مردم، وارد دنیایی میشوند که شکلهای جدیدی از مفاهیم و مناسبات خانوادگی، در آن ترسیم میشود.
جامعة هنری و اصحاب رسانه، از آنجا که در طبقة متوسّط شهری جای میگیرند و بازتابدهندة ارزشهای مدرناند، با بازنماییِ خانوادة کوچک و کمفرزند، فارغ، موفّقیّتجو و لذّتطلب، به عنوان خانوادة خوشبخت و آرمانی، تحلیل ما دربارة خانواده را شکل میدهند. بسیاری از افراد، در چنین خانوادههای بازنماییشده، زندگی نمیکنند؛ امّا به این تحوّلات، تمایل نشان میدهند و آرمانهای خود را در این آثار میجویند. از آنجا که روابط خانوادگی در ایران، قوی است، رسانههایی چون تلویزیون، در جمع خانواده، مشاهده و تفسیر میشوند و در نتیجه، قدرت تأثیرگذاری این برنامهها بر خانوادة ایرانی، بالاتر از برخی جوامع دیگر است.
رسانه در کشور ما، نتوانسته خانوادة کمالگرا با ویژگیهای متعالی را بازتاب دهد؛ خانوادة متعالی، نسبت به آنچه دارد، راضی و شاکر است و سازش با وضعیّت موجود را، به فرض آنکه غیر قابل تغییر باشد، فضیلت میداند. خانوادة متعالی، اگر نتواند بر یک مشکل، مانند بیکاری همسر یا اعتیاد و نااهلشدن فرزند، پیروز شود، صبر پیشه میکند؛ امّا خانوادة بازنماییشده در رسانه، خانوادهای است که هیچ مشکل حلّنشدنی ندارد؛ خانوادهای است از نظر اقتصادی، سطح بالا یا حریص که همیشه در حلّ مشکل، به موفّقیّت میرسد!
در تأثیر متقابل خانواده و رسانه، به آنچه غالباً توجّه میشود، تأثیراتی است که چگونگی بازنمایی خانوادة رسانهای، بر خانوادة ایرانی دارد؛ امّا اینکه نفْس مطرحشدن مسائل خانواده در رسانه، تأثیراتی در پی داشته باشد، چندان به چشم نمیآید. اصحاب رسانه در دفاع از عملکرد خود، غالباً به وظیفة رسانه در مطرحکردن واقعیّات اجتماعی اشاره میکنند؛ امّا از این نکته غافلاند که هدف اصلی رسانه، زمینهسازی برای اصلاحات اجتماعی و تربیتی است و اگر انعکاس واقعیّتها، آثار تربیتی مورد انتظار را در پی نداشته باشد، خود زمینهساز آسیبهای اجتماعی متعدّدی است.
رسانهها با بازنمایی مسائل و بحرانهای خانوادگی، آن را به الگویی متعارف و پیش پا افتاده، تقلیل میدهند که به راحتی، باورپذیر شود و در متن زندگی روزمرّة ما جایگاه یابد؛ برای نمونه، در داستانهایی که نسلهای گذشته به فرزندان خود منتقل میکردند، افراد مجرم و جنایتکار و بزهکار، در قالب غول و دیو تصویر میشدند و عالَم انسانیّت، از این کارها منزّه بود؛ امّا در رسانههای جدید، بارها مشاهده میکنیم که چگونه پدر در حقّ فرزند، جفا میکند؛ فرزند حریمها را میشکند؛ عضو خانواده، توسّط عضو دیگر به قتل میرسد و افراد نزدیک به هم، در حقّ یکدیگر خیانت میکنند! این نوع بازنمایی، میتواند زمینهساز قُبحزدایی و گسترش رفتارهای ناهنجار در خانواده باشد؛ مگر آنکه نگاهی هوشمندانه، این بازنمایی را در خدمت اهداف تربیتی، مدیریّت نماید.
#خورشید نوشت